- نظر افکندن (عِ بَ دَ)
چشم انداختن. (یادداشت مؤلف). نگاه کردن. نگریستن: نظر در قعر چاه افکندن. (کلیله و دمنه) ، میل کردن. روی آوردن. دل بستن:
ما که نظر بر سخن افکنده ایم
مردۀ اوئیم و بدو زنده ایم.
نظامی.
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی.
سعدی.
، توجه کردن. مورد عنایت و التفات قرار دادن
ما که نظر بر سخن افکنده ایم
مردۀ اوئیم و بدو زنده ایم.
نظامی.
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی.
سعدی.
، توجه کردن. مورد عنایت و التفات قرار دادن
